خانم فرشته پرسته با 27 سال سابقه، در هفدهمین سال تجربه کاریشان در یک مدرسه روستای لفور، بعنوان مدیر آموزگار، هم مسئولیت مدیریت مدرسه را داشتند و هم معلم چهار پایه بودند.به دلیل مشغله زیاد کاری، فشار زیادی به ایشان وارد می­شد.

   در یکی از روزها که مشغول پرسش ضرب از دانش ­آموزان بودند، دو برادر دوقلو که سال قبل پدرشان را از دست داده بودند، در کلاس شیطنت می­کردند. خانم معلم از آن­ها پرسش کردند، عبدالله که پرتلاش بود، پاسخ درست می­داد ولی محمد به هیچ سوالی پاسخ درست نداد.

   خانم معلم عصبانی شدند و به وسیله خط کش چوبی، سه ضربه به کف دست محمد وارد کردند. محمد گریه کرد و با گریه نام پدرش را به زبان آورد، خانم معلم با شنیدن عبارتباباجون»خط کش را به بیرون کلاس پرت کردند و بسیار ناراحت شدند.کنار محمد رفتند و پا به پای محمد گریه کردند. با گریه و صحبت با محمد، از او دلجویی کردند. از همان لحظه خانم معلم تصمیم گرفتند از روش دیگری برای تدریس و تشویق و تنبیه استفاده کنند. با بازی و مسابقه لذت آموزش را به دانش­ آموزان چشاندند. از آن روز با محمد دست دوستی دادند و هر دو تصمیم گرفتند، تمام تلاش خود را برای بهتر بودن، به کار گیرند.

بعد از گذشت چندین سال محمد به دیدار خانم معلم آمدند و با دادن خبر من الان یک دندانپزشک هستم» از او تشکر کرد. 

کتابشناسی "تجربه معلمی"

" بازخورد" سرنوشت ساز / آزاده فتحی

با خانواده همکاری کنیم / انسیه امیردهی

محمد ,معلم ,  ,خانم ,سال ,تصمیم ,خانم معلم ,را به ,محمد گریه ,از او ,محمد به

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عکس و مطالب سرگرمی جالب شاهنامه صوتی مدرن شو نستخم دفتر فروش و پخش لوازم خانگی قوجائی ارز دیجیتال موسسه سر لشکر شهید حاج احمد کاظمی سرباز مسافر نوشدارو شیمیست خط خطی